نزد جعفر بن محمّد علیهماالسلام بودم. آن حضرت غذایى در برابرم نهادند که هرگز غذایى مانند آن نخورده بودم. پس به من فرمودند :
اى سدیر! غذاى ما را چگونه یافتى ؟
عرض کردم : پدر و مادرم فدایت اى پسر پیامبر خدا، تاکنون چنین غذایى نخورده ام و گمان هم نمى کنم که دیگر غذایى مانند آن بخورم. آن گاه چشمانم پر از اشک شد و گریستم.
اى سدیر! چرا گریه مى کنى ؟ عرض کردم: یابن رسول اللّه ، آیه اى از کتاب خدا را به یاد آوردم. فرمودند: کدام آیه ؟
عرض کردم : این آیه « سپس در آن روز از نعمت بازخواست مى شوید ».
مى ترسم این غذا جزو همان نعمتى باشد که خداوند درباره آن بازخواست مى کند. حضرت تبسمی فرمود به طورى که دندانهایشان نمایان شد، سپس فرمودند :
اى سدیر، از تو، نه درباره خوراک لذیذ سؤال خواهد شد و نه درباره جامه نرم و نه درباره بوى خوش، بلکه اینها براى ما آفریده شده و ما براى استفاده از آنها خلق شده ایم و ما باید در آنها به طاعت خدا عمل کنیم.
عرض کردم : پدر و مادرم فدایت اى پسر پیامبر خدا، پس آن نعمت کدام است؟ فرمودند : دوستى على و عترت او؛ در روز قیامت خداوند مى پرسد: در برابر نعمت دوستى على و عترت او که آن را به شما عطا کردم چگونه شکر مرا به جا آوردید.
انشا الله بتونیم سرباز خوبی برای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشیم -------------------------------------------------- ما زخم خورده ی پهلوی مادرمان حضرت زهرا (س) هستیم .
هیچ نظری وجود ندارد