چطوری با خدا حرف بزنیم ؟؟ همراه فایل صوتی همراه متن در ادامه همراه بیت ظهور باشید.
چطوری با خدا حرف بزنیم ؟؟ همراه فایل صوتی
پخش انلاین
دانلود سخنرانی شب قدر استاد شجاعی
برای دانلود با لینک مستقیم (50% ترافیک رایگان) کلیک نمایئد.
موضوع :
چطوری با خدا حرف بزنیم
با تشکر از گروه منتظران ظهور و خانم یوسفی جهت گرداوری متن صوت دانلود سخنرانی استاد شجاعی درباره شب قدر.
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ
اگر کسی خودش رو شناخت، نوع ارتباطش با ماه رمضون و دعاها، دعاهای قلبی میشه و شخصی میشه. جوشن کبیر رو شما همیشه میتونید بخونید، مخصوص ماه رمضان هم نیست. افتتاح میوه است. افتتاح اون محصولی است که شما باید از توی دل جوشن کبیر دربیارید. میوه داره میده دست شما.
دعاها رو که میخونیم، ما از قول خدا و معصوم میخونیم. تا وقتی ما از قول خدا و معصوم دعا میخونیم، پس نمیفهمیم کی هستیم. میگیم گفتند اینها رو بخونید، ها! این قرآن رو گذاشتند جلوی ما ماه رمضون، گفتند این کلمات رو بخونید. ما هم میخونیم خُب حالا. عربی میفهمیم، نمیفهمیم، فارسیاش رو هم یه ذره میفهمیم، اگه تفسیر کنیم یا ترجمه بخونیم؛ ولی دستوره دیگه، گفتند بخونید ثواب داره. پس تو خودت نمیخوای بخونی! برای همین هم وقتی ماه رمضون شروع میکنی به قرآن خوندن، هی ورق میزنی ببینی چند صفحهاش مونده؛ نمیخوای بخونیاش، نمیخوای بخوریاش. اگه ماه رمضون نبود این یه جزء هم نمیخوندی. الآن ماه رمضونه میگی ماه رمضون بریم یه جزء بخونیم، بیایم. پس تو دنبالش نیستی. نه تو دنبال نمازی و نه تو دنبال دعا هستی. اگر آدم فهمید کیه، اون موقع دعاهای ماه رمضون رو با زبون خودش میخونه، نه با زبان خدا یا با زبان معصوم؛ خواستِ قلبیِ خودشه. یعنی به عنوان یک انسان قلب میاد توی صحنۀ ارتباط با الله، قلب میاد توی صحنۀ ارتباط با دعا، حالا این قلب هست که دعا رو میگه. شما وقتی که وارد ارتباط جمادی میشید، قلبتون جلوتر از نیازتون هست. وقتی میای توی مراسم میشینی، میگیم که برای چی اومدی؟ میگی من یه نیاز اقتصادی دارم، یه ورشکستگی دارم، یه مشکل مالی دارم، اون کشونده من رو اینجا؛ یعنی قلبت مقدم از دعاته. اول این دل وابسته است به این ماده، حالا میکشه تو رو اینجا، میگه خُب حالا اینجا، کربلا، امام رضا، نمیدونم حرم، ای خدا من مشکل مالی دارم! ای خدا من بدهکاری دارم! ای خدا من فقیرم، نجاتم بده! قلبت میاره تو رو اینجا، جلوتر از هر چیز دیگه. بدن رو قلب میکشونه و میاره. میگه من اگه بمونم خونه، دعایم به اجابت نمیرسه. من باید برم توی حرمی، حسینیهای، جایی، امشب، شبِ قدره دعا کنم از نفس جمعیِ این همه مؤمن، این همه آدمهای بهشتی استفاده کنم، به چی برسم؟ به حاجتم. حاجتم چیه؟ حلِّ مشکل مالی. پس قلبت بود که بدنت رو کشید آورد.
چطوری دعای قلبی کنیم
برای مطالعه بیشتر روی عبارت زیر کلیک نمایید
یه موقع هست که مشکل، مشکلِ بدنیه، شخص شفا میخواد، درد داره، مریض داره، ولی باز قلب جلوتره؛ چون خودش رو به عنوان یه گیاه باور کرده که من گیاهم، بدن دارم، این بدن رو بهش احتیاج دارم، باید سالم باشه. بدنم رو میخوام، دوستش دارم، باید تازه باشه، باید با طراوت باشه، باید سالم باشه، اگه سالم نباشه من باهاش کارنمیتونم کنم. جلوتر از بدنت، قلبت میکِشه تو رو و میاره و تو به عنوان یه گیاه میشینی وسط دعا، میگی خدایا من رو شفا بده!
یه موقع هست نه، تو یه نیاز عاطفی، جنسی، حیوانی داری، میخوای ازدواج بکنی، مشکل پیدا کردی با پدرت، با مادرت، با عمویت، با داییات، با خواهر، با برادر، درگیر یه رابطهای هستی که الآن این رابطه مشکل پیدا کرده و به عنوان یک زن و یک مرد، یعنی یک بخش حیوانی مشکل داری، اما قلبت جلوتر تو رو میکِشونه و میاره؛ میگه پاشو برو توی یه مسجدی، پیش یه ولیِ خدایی، برو توی حرمی، جایی، بالاخره دنبال یه نفس بگرد، دنبال یه اجابت بگرد که این مشکل تو رو حل کنه. من اومدم شب قدر دعا کنم که یه همسر خوب پیدا کنم، یا مشکلم با همسرم برطرف شه، با بچهام برطرف شه، مشکلِ فرزندم حل بشه؛ باز میبینی قلب جلوتر داره میاد. چون ما خودمون رو به عنوان یه حیوان باور کردیم. یه موقع هست نه، ما خودمون رو به عنوان یک عقل میپذیریم. یعنی من میخوام فضاهایی برام فراهم بشه که بتونم درس بخونم، پیشرفت کنم، اکتشاف کنم، اختراع کنم، اینجا باز هم قلب تو، تو رو میکِشونه و میاره، چون تو خودت رو به عنوانِ یه دانشمند باور کردی، به عنوان یک مغز، به عنوان یک عقل، به عنوان یک تشنۀ علم، به عنوان تشنۀ معرفت باور کردی، اون تو رو میکشونه و میاره مراسم، میبره حرم، میبره دانشگاه، میکشونه هر جایی که مشکلت حل بشه.
چطوری با خدا حرف بزنیم
برای مطالعه بیشتر روی عبارت زیر کلیک نمایید
سخنرانی شب قدر استاد شجاعی همراه متن
اگر یه کسی خودش رو به عنوان یک انسان باور کرد، قدرِ خودش رو به عنوان یک انسان دونست، وقتی شب قدر از خونه میزنه بیرون، برای بزرگترین دغدغۀ اصلیِ خودش بیرون میاد از خونه؛ یعنی بخش انسانی. بخش انسانی که لیاقت داره همۀ این جوشن کبیر، متصف به همۀ این اسماء بشه. شوخیه این؟ که شما بتونید متصف به این همه اسماء خدا بشید. همه رو توی روحت داشته باشی؛ همۀ قدرتهای خدا توی نفس تو باشه. اینجاست که شما وقتی وارد بهشت میشی، انشاءالله همهتون برید و همهتون هم به حقِّ حضرت زهرا (سلام الله علیها)، به حقِّ امیرالمؤمنین (علیه السلام) ، همۀ شما این نامه رو از خدا دریافت کنید، وقتی وارد بهشت میشید که «مِنَ الحَیِّ القَیّومِ الَذی لا یَموت» از زندۀ پایداری که هرگز نمیمیرد، این خداست. «اِلَی الحَیِّ القَیّومِ الَذی لا یموت» به زندۀ پایداری که هرگز نمیمیرد. اگه انسان یه همچین نامهای رو از خدا بگیره، چه شود! چه شود! اگه انسان برسه به مقام حیِّ قیّوم لا یَموت، چه شود!
ماها چون عادت کردیم این کلمات رو خیلی درکش نمیکنیم، با حجابِ عادت نگاه میکنیم، کور میشیم. چهل سال، پنجاه سال زیارت عاشورا میخونیم و هر چهل پنجاه سال به امام حسین (علیه السلام) میگیم: «اَسئَلُهُ اَن یُبَلِّغَنِی المَقامَ المَحمود لَکُم عِندَالله» من میخوام به همون مقام و درجهای که تو هستی برسم، ولی آیا هوسش توی ما اتفاق میافته؟ آیا ما یه مدرسهای ثبتنام میکنیم، زیر نظر یه استادی، جایی ثبتنام میکنیم، بریم بگیم آقا کجا من میتونم به مقام امام حسین (علیهالسلام) برسم؟ کی میتونه من رو به مقام امام حسین (علیه السلام) برسونه؟ جایی هست من رو برسونه؟نه.
ما وقتی میفهمیم جنبۀ عقلی داریم، میگیم حالا به یکی از رشتههای علم علاقه داریم، دنبال دانشگاهش میگردیم، دنبال رشتهاش میگردیم، دو سال سه سال کنکور میخونیم تا توی اون رشته قبول بشیم، توی اون شهر، توی اون دانشگاه، چرا؟ چون علاقه دارم. یا علاقۀ فنی حرفهای، هنری داره طرف، گلسازی، تایپ، رانندگی داره، سِرمهدوزی داره، مرواریدبافی داره، دوست داره. یا علاقۀ گیاهی داره، میخواد بره توی یه رشتۀ ورزشی، میکُشه خودش رو تا بره توی رشتۀ ورزشی توی باشگاه تا آخر عمر هم درگیره توی باشگاه است؛ مربوط به بدنه. یا یه علاقۀ حیوانی داره، دوست داره بره نمیدونم سیاستمدار بشه، دوست داره بره رئیس جمهور بشه، شورای شهر بشه، مقام داشته باشه، درجه داشته باشه، دنبالِ موقعیت اجتماعیه؛ دنبال اینه که همه بگن بَه چه آدم مهمیه! چه آدم معروفی! این فلانیه ها! یه شأن حیوانی؛ ولی میره و وقت میذاره براش، میره براش وقت میذاره، میره براش عمر میذاره، دهها سال که میشه باهاش بینهایت رو خرید، میذاره پای اینکه آخر بشه نمایندۀ مجلس، آخر بشه مدیر کل فلان.
(چطوری با خدا حرف بزنیم) برای مطالعه بیشتر روی عبارت زیر کلیک نمایید
خُب الآن ما وقتی به عنوان بخش انسانی خودمون رو شناختیم، چقدر شوق توی ما ایجاد میشه که من میتونم به مقام سید الشّهدا (علیه السلام) برسم؟ یعنی من میتونم به مقام امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برسم؟ اگه من میتونم همدرجۀ او باشم، کی من رو میبره تا اونجا؟ کدوم استاد؟ کدوم مربی؟ کدوم کلاس؟ کدوم درس؟ کی میخواد من رو تا اونجا برسونه؟ اگه من میتونم حَیّ قیّومِ لا یموت بشم و خدا به من خطاب کنه: «مِنَ الحَیِّ القَیّومِ الَذی لا یَموت اِلَی الحَیِّ القَیّومِ الَذی لا یَموت»، الآن تکلیفم چیه؟ الآن این رو فهمیدم. خُب از فردا صبح باید چکار کنم؟ دوباره همین زندگی، همین سبک زندگی؟ یا نه، من بالاخره باید برای خودم یه فکری کنم؟ من رو یه دانشگاه بزرگی ثبتنام میکنن، لیاقتش رو هم دارم، توانش رو هم دارم، توی این دانشگاه من به اندازۀ اهلبیت تربیت میشم؛ میشم مَثَلِ خدا، میشم خلیفۀ خدا. پس این دیگه دکتری و مهندسی و رئیس جمهوری و اینجور حرفها نیست که تاریخ مصرفِ دنیایی داشته باشه؛ یه امر جاودانه است، یه امر ابدی است. یه امری است که هم حقیقت دنیایی داره، هم در دنیا به من خیلی قدرت میده، شادی میده، آرامش میده توی دنیا به من، چون من قوی میشم؛ هم آخرت و ابدیت من رو میسازه. حالا الآن برم پیش کی؟ کجا برم؟ کدوم مربی؟ کدوم استاد؟ کدوم دانشگاه؟ کی میخواد من رو به این بزرگی تربیت کنه؟ مربیام کیه؟ اگر این رو فهمیدی، حالا میدوی دنبال این که ماه رمضون فصل این کاره؛ دعاهاش برای این کاره، احیاهاش برای این کاره، پس این دعاها چی میگن؟ اون موقع هست که تو میای به عنوان یک آدم، با دعا ارتباط برقرار میکنی. دیگه کار نداری این زبون کی خونده، افتتاح رو که داری میخونی، از زبان خودت میخونی؛ خیلی فرق داره. میگی اَلحَمدُلله، تو میگی الحمدلله، نه اینکه بگی توی اونجا نوشته الحمدلله، توی قرآن گفتند بگو الحمدلله، ما هم میگیم؛ توی نماز گفتند بگو: «اَلحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمین، اَلرَّحمنِ الرَّحیم» خُب بله، این رو گفتند، ولی وقتی میگه خدا با زبون تو حرف زده. میگه تو به عنوان یک انسان، نه به عنوان یک دانشمند، نه به عنوان یک حیوان، خانم یا آقا، نه به عنوان یک گیاه، تو! تو! تو! تویی که از جنس منی! صدق تو رو تأیید میکنه. ما اگه یه بار گفتیم میخوام بشم مثل تو ای امام زمان! میخوام به مقام تو برسم! و دعاهای افتتاح، دعاهای جوشن کبیر و دعاهای دیگه رو میخونید، اگه یه موقعی خدا، اهلبیت، ملائکه گفتند: بچهام راست میگه، این آدم داره راست میگه، از صمیم قلبش میخواد به این برسه؛ تولدت مبارک؛ تازه تو به عنوان یک انسان وارد قدر میشی، تازه تو قدرِ شب قدر رو میدونی. تازه تو ماه رمضونی شدی و تازه تو به عنوان یک انسان متولد و متبلور میشی؛ به شرط اینکه بدونی کی هستی و با بخش انسانیات وارد میکدۀ خدا بشی، وارد یه حسینیه، یه حرم، یه مسجد بشی، حالا به عنوان یک انسان دستت رو ببری و یک قرآن برداری. به عنوان یک انسان دستت رو ببری و یک مفاتیح رو بلند کنی. به عنوان یه انسان بشین سر سفره توی حسینیه، این قرآن رو باز کن، این مفاتیح رو باز کن و به عنوان یک انسان شروع کن به خوندن و خوردن. اون موقع است که همهچی خیلی فرق میکنه؛ خیلی مبارکه. اون موقع است که یه شب تو «خَیرٌ مِن اَلفِ شَهر»؛ یه شب تو از هزار ماه بهتره. یه شب عاشقانه، یه شب عاشقانه بهتر از هزار ماهه.
اَمَّن یُجیبُ المُضطَّرَ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السّوء
اِغفِر لِمَن لا یَملِکُ اِلّاَ دُعا فَاِنَّکَ فَعّالٌ لِما تَشاء
یا غِیاثَ المُستَغیثین
هیچ نظری وجود ندارد