داستان های امام زمان

تشرف ابوالحسین بن ابی البغل کاتب

داستان های امام زمان(عج)-بیت ظهور

داستان

تشرف ابوالحسین بن ابی البغل کاتب

قسمت اول

?ابوالحسین بن ابی البغل كاتب نقل می كند: از طرف ابی منصور بن صالحان،

كاری را به عهده گرفتم، ولی اتفاقی افتاد كه باعث شد

من خودم را از او پنهان كنم او هم در جستجوی من برآمد.
مدتی پنهان و هراسان بودم.
آنگاه قصد كردم به مقابر قریش، یعنی مرقد منورحضرت كاظم (علیه السلام)

بروم و شب جمعه را در آن جا بمانم و دعا و مسئلت كنم تا خدای تعالی

به بركت آن حضرت، فرجی در كار من بنماید.
آن شب باد و باران بود.
ازابوجعفر قیم، خواهش كردم كه درهای حرم مطهر را ببندد و سعی كند

كه آن جا خالی شود تا من در حرم خلوت كنم و بتوانم آنچه را می خواهم، انجام دهم.
ابوجعفر همین كار را كرد و درها را بست.
نصف شب شد و به قدری باد و باران آمدكه تردد زوار را از آن مكان مقدس قطع كرد.
من هم در آن جا ماندم و دعا و زیارت می نمودم و نماز می خواندم.
ناگاه صدای پایی از سمت ضریح مولای خود،

حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام)، شنیدم و مردی را دیدم كه زیارت می كند.
او در زیارت خود برحضرت آدم و انبیاء اولوالعزم (علیه السلام)

و بعد بر یك یك ائمه سلام كرد تا به صاحب الزمان (علیه السلام)

رسید ولی ایشان را ذكر نكرد.
از این عمل تعجب كردم و گفتم شاید حضرتش را فراموش كرده

یا ایشان رانمی شناسد و یا این یك مذهبی است كه خودش دارد.
وقتی از زیارت فارغ شد، دو ركعت نماز خواند و رو به طرف

مرقد حضرت امام جواد (علیه السلام) كرد و حضرتش را مثل

امام كاظم (علیه السلام) زیارت كرد و دو ركعت نمازخواند.
من ترسان بودم و او را نمی شناختم.
دیدم شخصی است كه سن جوانی را تمام كرده ودر زمره افراد كامل محسوب می شود،

پیراهن سفیدی به تن و عمامه ای باتحت الحنك بر سر دارد و ردایی بر كتف انداخته بود.
فرمود: ای ابوالحسین ابن ابی البغل، چرا دعاي فرج را نمي خوانى؟

گفتم: مولای من، دعای فرج كدام است؟ فرمود: دو ركعت نماز مي خواني و مي گويى:

يا من اظهر الجميل و ستر القبيح يا من لم يؤاخذ بالجريرة و لم يهتك الستروالسريرة

يا عظيم المن يا كريم الصفح يا حسن التجاوز يا واسع المغفرة يا باسطاليدين بالرحمة

يا منتهي كل نجوي و يا غاية كل شكوي يا عون كل مستعين يامبتدء بالنعم قبل

استحقاقها يا رباه ده مرتبه يا غاية رغبتاه ده مرتبه اسئلك بحق هذه الاسماء

و بحق محمد وآله الطاهرين عليهم السلام الا ما كشفت كربي و نفست همي و فرجت

غمي واصلحت حالي و بعد از اين دعا هر چه مي خواهى، بطلب.
آنگاه طرف راست صورت خود را بر زمين گذاشته و صد مرتبه در سجده مي گويى:

يامحمد يا على، يا علي يا محمد اكفياني فانكما كافياي وانصراني فانكماناصراى.
بعد طرف چپ صورت را بر زمین بگذار و صد مرتبه بگو:

ادركنی و آن قدرمی گویی الغوث، الغوث، الغوث تا

این كه نفست تمام شود بعد هم سرت را از سجده بردار.

به درستی كه خدای تعالی به كرم خود، حاجت تو را ان شاءاللّه بر می آورد.

ابن ابی البغل می گوید: وقتی مشغول نماز و دعا شدم، او بیرون رفت.

ادامه دارد…
➖➖➖➖➖➖➖

نوشته‌های مرتبط

شباهت امام زمان و حضرت یوسف

Montazer

گریه امام عصر(عج) در عرفات در روضه حضرت ابوالفضل(ع)

Montazer

داستان خاتون عشق بخش دوازدهم

Montazer
بسیار خوش حال می شویم تا با ارسال نظرات ارزشمند خود مجموعه بیت ظهور را در تولید محتوای بهتر یاری نمایید.

هیچ نظری وجود ندارد