تشرف آقا شیخ محمد کوفی خدمت امام زمان
آیت الله العظمی آقای بهجت فرمودند:ایشان(آقای کوفی) در بالا خانه خود سکونت داشت،صدایی از پایین میشنود که آقا در مسجد سهله تشریف دارند،به آنجا برو،آقا شیخ محمد می ترسد شب راه بیفتد و به مسجد برود،اعتنا نمی کند.دوباره صدا را می شنود،
بالاخره خانمش به او میگوید:بلند شو و برو.آقا شیخ محمد، با ترس و لرز به سمت مسجد روانه میشود، نزدیک مسجد عرب جوانی را که خنجر داشته میبیند و میترسد، ولی آن جوان عرب به او تبسم می کند. تا با هم نزدیک در مسجد میشوند، آن عرب از پشت در صدا می زند درب باز میشود و هر دو در مسجد وارد میشوند، و هر کدام در گوشه ای مشغول عبادت میشوند.
آقا شیخ محمد پس از گذشتن مدتی تازه میبیند در مسجد را باز کردند.
?روزنه هایی از عالم غیب
هیچ نظری وجود ندارد